ماهنامه فرهنگي تحليلي راه
مطالعات بين الملل جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي
پايگاه سه زبانه شهيد آويني
داغ کن - کلوب دات کام ارسال به گوگل بوک مارک       1392 / 03 / 31 - 22:51 تاريخ انتشار 46 کد مطلب

حجله اي در آسمان

زن جوان : هنوز هيچي نشده دلم براي مامان و بابام تنگ شده . آنقدر زود راه افتاديم که نتونستم خوهرم رو ببينم و باهاش خداحافظي کنم . مرد جوان : خوب مساله اي نيست . برگشتيم با يک سوغاتي خوب مي ريم ديدنش . فعلا به اين فکر کن که داريم مي ريم ماه عسل ! زن جوان : ماه عسل نه ! سه روز – قراره سه روز دوبي باشيم . مرد جوان : اسمش ماه عسله ديگه ! من همه فکرهامو کردم .کجا بريم . چي بخوريم . کجاها را ببينيم ! راستي يادت مي ياد نامزدي چه قولي بهت دادم ؟ زن جوان :‌قول که نه ! قولها! مرد جوان :‌ آره يک دنيا قول – به همه شون عمل مي کنم!. زن جوان : ببينم ! مرد جوان با لبخندي برلب و گوشه چشمي که کمي بالا مي آورد : قول مي دم ! راستي خوب شد اون تلويزيونه رو نخريديم . دوبي همه جورش هست . يکي از اون خوب خوباشو برات مي خرم . سه صندلي کنار اين دو خالي است. سه مرد با قيافه هاي هندي روي آنها مي نشينند. ميهمانداران کمک مي کنند بقيه مسافران هم روي صندلي هاي خود بنشينند. سرميهماندار : مسافرين محترم ! ورود شما را به ايرباس هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران پرواز شماره 655 از طرف کاپيتان رضاييان و ساير همکاران اين پرواز خوش آمد مي گويم. مقصد ما دوبي خواهد بود و در طول پرواز تا ارتفاع ...


دماسنج تابلو درجه حرارت هواي بندرعباس را 36 درجه سانتي گراد بالاي صفر نشان مي دهد. هوا بشدت شرجي است. محلي ها به اين گرما عادت دارند .غير محلي ها چيزي براي باد زدن با خود دارند. دستگاههاي خنک کننده فرودگاه در برابر اين گرما کم آورده است . يکي از مسافراني که در نوبت دريافت کارت پرواز و تحويل بار ايستاده به مسوول باجه اعتراض مي کند که : چرا کولر ها کار نمي کند؟
مسوول باجه جواب مي دهد: کار مي کند ولي هوا خيلي گرم و شرجي است .
هنوز هم مسافران زيادي در سالن خروجي هستند.
بلندگو: از مسافران محترم هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران پرواز شماره 655 که عازم دوبي هستند ، دعوت مي شود تا براي انجام تشريفات خروج و سوار شدن به هواپيما به سالن شماره يک مراجعه نمايند.
مردي با عجله خودش را به باجه مي رساند. با ته لهجه اي محلي مي گويد:‌آقا ببخشيد که ما خيلي دير کرديم . خانم هي دست دستي کرد . بچه ها هم تا حاضر شن دير شد.
مسوول باجه : دير شده ! ولي مساله اي نيست. بارهاتون را سريعا بگذاريد روي باسکول – بفرماييد اين هم کارتهاي شما 4 نفر – لطفا سريعا برين خروجي شماره يک – هواپيما دارد از تهران مي ياد.
بلندگو: اين آخرين اخطار به مسافرين محترم پرواز شماره 655 هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران به مقصد دوبي است و...
همين اعلان به زبان انگليسي هم تکرار مي شود.
" حسن علي محمد " دائم به "فهد حسن همراه " مي گويد: استعجل (عجله کن )
اين دو شارجه اي هستند. جمع هندي ها هم جمع است .پاکستاني ها هم هواي همديگر را دارند . مسافر ايتاليايي همدمي ندارد.
عجب پروازي است. نمايندگان همه ي ملت هاي دنيا انگار تو اين پروازند.
غرش هواپيمايي روي باند به گوش مي رسد.
بلندگو: توجه فرماييد . هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران از تهران هم اينک وارد فرودگاه بندرعباس شد.
سکانس دوم : فرودگاه بندرعباس – داخل هواپيماي ايرباس
ميهماندار : مسافرين محترم ! اينجا فرودگاه بندرعباس است. لطفا صندلي هاي خود را ترک نفرماييد. پس از سوار شدن مسافراني که دراين فرودگاه به ما ملحق خواهند شد ، راهي دوبي مي شويم. همکارانم در اين لحظه از شما پذيرايي خواهند کرد.
روي صندلي هاي A, B در رديف 28 يک خانم و آقاي جوان نشسته اند. خانم جوان از پنچره بيضي هواپيما چشم به بيرون دوخته است. اتوبوس مسافران را پاي پله هواپيما مي آورد . غرش موتورهاي ايرباس گوش ها را کر مي کند. خدمه زميني پرواز همه گوشي دارند.
مرد جوان : عزيزم ! عزيزم ! حواست به منه ؟
زن جوان : چي ؟ آره ! مي بيني اينام با ما مي يان دوبي
مرد جوان : انشاالله به همه خوش بگذره
زن جوان :‌انشاالله – ولي من دلم خيلي شور مي زنه!
مرد جوان : چرا ؟ شايد براي اين باشه که ...
زن جوان : هنوز هيچي نشده دلم براي مامان و بابام تنگ شده . آنقدر زود راه افتاديم که نتونستم خوهرم رو ببينم و باهاش خداحافظي کنم .
مرد جوان : خوب مساله اي نيست . برگشتيم با يک سوغاتي خوب مي ريم ديدنش . فعلا به اين فکر کن که داريم مي ريم ماه عسل !
زن جوان : ماه عسل نه ! سه روز – قراره سه روز دوبي باشيم .
مرد جوان : اسمش ماه عسله ديگه ! من همه فکرهامو کردم .کجا بريم . چي بخوريم . کجاها را ببينيم ! راستي يادت مي ياد نامزدي چه قولي بهت دادم ؟
زن جوان :‌قول که نه ! قولها!
مرد جوان :‌ آره يک دنيا قول – به همه شون عمل مي کنم!.
زن جوان : ببينم !
مرد جوان با لبخندي برلب و گوشه چشمي که کمي بالا مي آورد : قول مي دم ! راستي خوب شد اون تلويزيونه رو نخريديم . دوبي همه جورش هست . يکي از اون خوب خوباشو برات مي خرم .
سه صندلي کنار اين دو خالي است. سه مرد با قيافه هاي هندي روي آنها مي نشينند. ميهمانداران کمک مي کنند بقيه مسافران هم روي صندلي هاي خود بنشينند.
سرميهماندار : مسافرين محترم ! ورود شما را به ايرباس هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران پرواز شماره 655 از طرف کاپيتان رضاييان و ساير همکاران اين پرواز خوش آمد مي گويم. مقصد ما دوبي خواهد بود و در طول پرواز تا ارتفاع ...
زن جوان رو به شوهرش : من مي ترسم !
مرد جوان : چرا ؟ دليلي ندارد . اصلا نگران نباش . بار اول نيست که هواپيما سوار مي شي . هواپيما که بلند شه يک چشم به هم بزني دوبي !
زن جوان : نمي دانم ولي حس بدي دارم . ديشب تو خبرها بود که بازهم عراقي ها کشتي ها را تو خليج فارس زدن !
مرد جوان : خوب کشتي رو زدن اينکه هواپيماست !
زن جوان : بازهم لوس شدي !
زن جوان از کيفش آيينه اي کوچک را بيرون مي آورد و با آن صورتش را مي بيند. هنوز آثار آرايش شب عروسي اش را روي چهره دارد. اين دو خيلي سال بود که همديگر را مي خواستند . خانواده هايشان هم جشن مفصلي ديشب براي عروسي آنها ترتيب داده بودند و سفر دوبي هديه پدر و مادر آقا داماد بود. بليط – هتل و يک ويزاي سه روزه –
سرميهماندار : مسافران محترم ! لطفا کمربندهاي خود را ببنيديد و در طول پرواز به علامت نکشيدن سيگار توجه داشته باشيد. تا دقايقي ديگر فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبي ترک خواهيم کرد.از تاخيري که پيش آمده پوزش مي خواهم .
از پشت در کابين مي شود صداي کاپيتان رضاييان را شنيد که از برج مراقبت فرودگاه بندرعباس اجازه تاکسي وي (‌حرکت براي رفتن روي باند )‌ مي خواهد . مامور حراستي که پشت در نشسته همه را زير نظر دارد . سرميهماندار نگاهي به ليست نهايي مسافران مي اندازد. 275 نفر – 42 نفر آنها خارجي اند- 66کودک – 52 مسافر خانم – خودمان هم که 15نفريم مي شويم جمعا 290 نفر
صداي موتورهاي ايرباس هر لحظه بيشتر مي شود. هواپيما روي باند قرار مي گيرد و برج اجازه مي دهد هواپيما فرودگاه را ترک کند. اول چرخ جلو و بعد چرخهاي عقب از روي باند کنده مي شود.
مهندس پرواز: کاپيتان ! همه چيز درست است .
کاپيتان رضاييان نگاهي به عقربه هاي پرتعداد جلوي خود مي کند . سرعت – دورموتورها و... همه چيز درست است . به کمکش مي گويد : عين ساعت !
زير لب دعايي مي خواند . چشم به دور دستهاي آسمان دارد . آنچه جلوي چشمش قرار دارد ، آسماني آبي است و او غولي آهني را با آخرين سرعت ممکن به سمت آسمان بي نهايت هدايت مي کند.از پنجره نگاهي به لنگرگاه مي اندازد. چند کشتي بزرگ در انتظار تخليه کالا هستند. پدافندها را هم مي بيند که آماده اند هر تجاوزي را دفع کنند.
زن جوان هم همين منظره را مي بيند. رو به شوهر خود مي کند : ببين ! کشتي ها رو مي بيني ؟
مرد جوان : آره چقدر قشنگه ! اون کشتي ها را هم مي بيني که دارن مي يان بندر ؟
زن جوان به کارهايي که در دوبي بايد بکند فکر مي کند. چقدر سوغاتي بايد بخرد. با خودش فکر مي کند: براي مادر شوهر و خواهر شوهر بايد چيزهاي خوب تري بخرم !
تا ديروز که عقد و عروسي اونها بود ، نه از مادر شوهر خبري بود و نه از خواهر شوهر – تو شناسنامه اش هم اسمي جلوي نام همسر نبود.
4دقيقه و 15ثانيه است که پرواز شماره 655 فرودگاه بندرعباس را ترک کرده است. مشايعت کنندگان درحال خروج از فرودگاه هستند . اوج گيري هواپيما دارد تمام مي شود.
مهندس پرواز : کاپيتان ! تو کريدور قرار داريم . سرعت 800 کيلومتر درساعت و...
سکانس سوم : داخل ناو متجاوز آمريکايي وينسنس (‌ نقل از شبکه تلويزيوني " کانال تاريخ " – آمريکا) و مرکز عمليات نيروي دريايي آمريکا در بحرين – براي پرهيز از طولاني شدن ، مطلب با حفظ تمامي محورهاي اصلي تلخيص شده است. مطالب و اظهار نظر هاي آمده در اين بخش صرفاً نظرات برنامه و مصاحبه شوندگان است .
از ناويو اس اس مونتکمري : در يک کشتي ليبريايي 5 تا 7 انفجار رخ داده است ...
مرکز عمليات (کاپيتان ريچارد مک کنيا ): مونتکمري مسير خود را به سمت جنوب ادامه دهد .کاپيتان ويل راجرز فرمانده ناوشکن موشک انداز وينسنس دستور دارد تا يکي از هليکوپتر هاي خود را براِي شناسايى اعزام کند، اما خود ناو در موقعيت قبلى آن در جنوب ناحيه مذکور به منظور پشتيبانى از ناو مونتکمرى باقى بماند.
کمى دورتر در تنگه هرمز و در کاروان نفتکش هاى کويتى اسکورت شده به وسيله شناور هاى جنگى نيروى دريايى آمريکا، ناو يواس اس سايدز به فرماندهى کاپيتان "ديويد کارلسون" دستور گرفت تا در اسرع وقت خود را به ناو وينسنس برساند. در ساعت 7 و 42 دقيقه بامداد به وقت گرينويج خلبان هليکوپتر ناو وينسنس گزارش داد که قايق هاى ايرانى با حالتى خصمانه به دور يک کشتى بازرگانى آلمانى گردش مى کنند. راجرز در واکنش به اين خبر در وينسنس اعلام وضعيت فوق العاده مى کند و خود به مرکز جنگى ناو مى رود و دستور مى دهد که کشتى به سرعت به سوى محل شناور آلمانى رهسپار شود. اما بنا به گزارش هاى رسمى نيروى دريايي آمريکا پيرامون حادثه ايرباس ايرانى، هيچ کشتى بازرگانى در محل مورد بحث، درخواست کمک نکرده بود! با نزديک شدن وينسنس به آب هاى عمان، گارد ساحلى اين کشور گزارش داد : قايق يا قايق هاى مسلح ايرانى در آب هاى اين منطقه نيستند.
به رغم گزارش گارد ساحلى عمان در مورد عدم وجود هرگونه خطر، ناو وينسنس مسير خود را در کنار مونتکمرى به سوى شمال تنگه هرمز و به سمت جايي که ادعا شده قايق هاى ايرانى حضور دارند ، دنبال مى کند. چند دقيقه بعد، کاپيتان مک کنيا از اينکه ناو وينسنس 40 مايل (64 کيلومتر) بالاتر از محلى قرار دارد که مى بايست در آن مستقر باشد، متعجب شد. در تماس هاى راديويى پس از آن ، مک کنيا به طور موکد از فرماندهان هر دو ناو وينسنس و مونتکمرى مى خواهد که مجدداً به سوى جنوب خليج فارس بازگردند. ديويد ايونز، خبرنگار امور نظامى روزنامه شيکاگو تريبيون در اين باره مى گويد: «روشن بود که در فرماندهى عمليات واقع در بحرين، کسى ميل ندارد که کاپيتان راجرز وارد معرکه مذکور شود. کاپيتان مک کنيا در بحرين مى دانست که در چنين صورتى بايد انتظار پيش آمدن مشکل را داشته باشد.»

در اين حال راجرز دستور پيشين خود مبنى بر اعلان حالت جنگى در ناو را لغو کرد و دستور داد تا وينسنس به سمت جنوب باز گردد. اما با اين همه از هليکوپتر خود خواست تا پشت ناو باقى بماند و به زير نظر گرفتن قايق هاى ايرانى ادامه دهد.
در ساعت 9 و 10دقيقه ، با نزديک شدن قايق هاى ايرانى به آب هاى سرزمينى خود، خلبان هليکوپتر ناو وينسنس گزارش کرد که قايق هاى ايرانى به سوى او تيراندازى کرده اند. در واکنش به اين گزارش، راجرز بار ديگر در ناو حالت جنگى اعلام مى کند و مجدداً راهى شمال تنگه هرمز مى شود تا به قايق هايى که به سوى هليکوپترش تيراندازى کرده اند، پاسخ گويد. اما "ايونز" ، مفسر نظامى روزنامه شيکاگو تريبيون اسنادي ارايه مي کند که نشان مي دهد اين هليکوپتر آمريکايى بود که با کم کردن فاصله اش با قايق هاى ايرانى، بيش از حدى که بدان مجاز بوده، قوانين درگيرى را نقض کرده و دست به انجام اقدامى خصمانه نسبت به واحد هاى سطحى ايرانى زده است.
کاپيتان کارلسون نيز در اين مورد مى گويد: «وقتى بخواهيم منطقى به موضوع نگاه کنيم، مى بينيم، هليکوپتر مورد اصابت قرار نگرفته بود و مى توانست منطقه را با سرعت ترک کرده و ظرف چند دقيقه به ناو وينسنس بازگردد. هيچ ضرورتى نبود که ناو وينسنس با سرعت تمام به سمت قايق هاى ايرانى حرکت کند.» کاپيتان راجرز حال آماده استقبال از دردسر است، اما هيچ دردسرى پيش روى وى وجود ندارد. در همين لحظات ناو وينسنس از ميان دو قايق ايرانى عبور مى کند ولى هيچ اتفاقى نمى افتد. راجرز در پى گرفتن اجازه از مرکز فرماندهى مستقر در بحرين بود تا با قايق هاى ايرانى درگير شود. به گفته ايونز، در تمامى اين دوره که در حدود 30 دقيقه به طول انجاميده بود، هليکوپتر بدون آنکه آسيبى ديده باشد به ناو بازگشته بود و هيچ شاهد و مدرک محکمى دال بر انجام اقدامى خصمانه از سوى قايق هاى ايرانى عليه وينسنس يا هليکوپتر آن وجود نداشت.
به اعتقاد ايونز، در آن روز کاپيتان راجرز هدفى جز درگيرى با ايرانى ها نداشت و در حال اجراى مانور هاى تحريک آميزى بود تا زمينه را براى درگير شدن با قايق هاى ايرانى به وجود آورد.
در ساعت 9 و 37 دقيقه کاپيتان راجرز پس از آنکه به بحرين گزارش مى کند که قايق هاى ايرانى به کشتى وى نزديک تر شده اند بر سرعت آنها افزوده شده و آرايشى خصمانه گرفته اند!! درخواست اجازه براى درگيرى و آتش گشودن بر روى آنها را مى کند. فرماندهى عمليات اين درخواست را مى پذيرد. کاپيتان کارلسون در اين مورد تاکيد مى کند که از ديدگاه او و افسرانش بر روى ناو سايدز، وينسنس به هيچ وجه در شرايطى قرار نداشت که لزوم درگير شدن با آن قايق هاى کوچک ايرانى را توجيه کند. ايونز نيز در همين زمينه مى افزايد: «وينسنس دست به مانور هايى زد که در موقعيت حمله به قايق ها قرار گيرد در حالى که اجازه انجام چنين مانور هاى تحريک کننده اى را نداشت و اين عمل به طور آشکار با «اقدام در دفاع از خود» متفاوت بود.

در حقيقت تحرکات جنگى کاپيتان راجرز، " پوششى بود براى گرفتن اجازه حمله به قايق هاى ايرانى.» سرانجام در ساعت 9 و 42 دقيقه قايق هاى ايرانى به سوى ناو وينسنس که در حال تعقيب آنها بود نزديک شدند و يک دقيقه پس از آن توپ هاى ناو آمريکايى به سوى قايق هاى ايرانى شليک کردند. در ساعت 9 و 47 دقيقه رادار هاى ناو وينسنس، هواپيمايى را حال برخاستن از فرودگاه بندرعباس نشان داد.کاپيتان کارلسون، فرمانده سابق ناو سايدز مي گويد: ايرباس ايرانى علاوه بر علائمى که مبنى بر غيرنظامى بودن خود مى فرستاده با سرعتى کم در حال اوج گرفتن بود و حتى اگر در چنين شرايطى آن را به عنوان يک جت F14 (جنگي ) شناسايى مى کردند باز من ترديد دارم که يک هواپيماى F14 مى توانست حتي تهديدي سطحى را متوجه ناو وينسنس يا سايدز يا هر شناور ديگرى کند.
اپراتور هاى رادار ناو هواپيمابر فورستال نيز هواپيماى مزبور را به عنوان يک هواپيماى بازرگانى شناسايى کردند. جت هاى جنگنده F14 مستقر بر روى ناو فورستال مى توانستند در صورتى که کاپيتان راجرز درخواست مى کرد، با شناسايى چشمى هواپيماى ايرانى از فاصله نزديک از غيرنظامى بودن آن اطمينان حاصل کنند، ولى زمان براى اين کار هم سپرى شد. در ساعت 9 و 51 دقيقه ، خلبان ايرباس گزارش مى کند که ارتفاع خود را به 7 هزار پا (2100 متر) رسانده و باز هم در حال اوج گيرى است. در مرکز عمليات، واقع در بحرين اين احتمال همچنان وجود دارد که هواپيماى ايرانى يک هواپيماى غيرنظامى است. راجرز از مرکز عمليات در بحرين براى شليک به هدفى که به عنوان يک F14 در فاصله 20 مايلى (32 کيلومترى) شناخته شده، درخواست اجازه آتش مى کند. مرکز بحرين از اين واقعيت بى خبر بود که تيم اپراتور هاى رادار وينسنس علائم رادارى هواپيماى ايرباس را با علائم رادارى موجود بر روى صفحه رادار يک ناو ديگر آمريکايى مستقر در خارج از خليج فارس که به صورت الکترونيکى با يکديگر در ارتباط بودند، اشتباه گرفته است.
در ساعت 9 و 52 دقيقه به کاپيتان راجرز اطلاع داده مى شود که جت F14 مهاجم در حال نزديک شدن به صورت مستقيم به آنهاست. در حقيقت، علائم ثبت شده به وسيله خدمه وينسنس، مربوط به يک جت F14 آمريکايى بود که در حال فرود بر روى ناو هواپيمابر فورستال در حدود 100 مايل (160 کيلومتر) دورتر بود. در ساعت 9و 35 دقيقه ، ايرباس ايرانى از فاصله 32 کيلومترى وينسنس گذشت و همچنان در حال اوج گيرى بود. افسر تسليحاتى وينسنس آنقدر عصبى بود که حتى قادر به فشار دادن کليد شليک موشک نبود و افسر ديگرى اين کار را براى وى انجام داد و دو فروند موشک، به سوى پرواز شماره 655 ايران اير پرتاب شد.
نيروى دريايى آمريکا، ساعاتى پس از اين واقعه، ضمن رد اتهامات ايران، اين کشور را متهم کرد که هواپيماى مسافربرى خود را به ناحيه اى فرستاد که يک درگيرى نظامى در آن جريان داشت. کاپيتان ويل راجرز نيز در اولين واکنش هاى خود گفت که هواپيماى ايرانى هيچ گونه علائمى دال بر غيرمتخاصم بودن خود نشان نداد و وى چاره ديگرى جز سرنگون کردن آن نداشت. اما کاپيتان ديويد کارلسون فرمانده ناو سايدز در اين مورد نظر ديگرى دارد. به اعتقاد او هيچ راهى وجود نداشته که خلبان ايرباس ايرانى بداند که بر روى ناحيه اى پرواز مى کند که فرمانده يک ناو آمريکايى تصميم مى گيرد با چند قايق کوچک تندرو وارد زورآزمايى شود. کارلسون اضافه مى کند: «من اعتقاد دارم که چنانچه وينسنس با قايق هاى تندرو درگير نمى شد، در شرايطى قرار نمى گرفت که علائم رسيده از يک هواپيماى مسافربرى را به عنوان يک جت جنگنده تلقى کند و ما امروز درباره اين حادثه سخن نمى گفتيم.»
دريادار بازنشسته يوچين لاروک از مرکز اطلاعات دفاعى نيز با ابراز نظرى مشابه مى گويد: «ناو وينسنس اصولاً نمى بايست براى عمليات به خليج فارس اعزام مى شد. ما در حال جنگ با ايران نبوديم و هيچ اعلان جنگى ميان دو کشور وجود نداشت. هواپيماى ايرانى در يک محدوده هوافضاى بين المللى بر فراز آب هاى بين المللى بود و آمريکا حق نداشت آن را براى هر هواپيماى مشکوک يا غير مشکوک منطقه جنگى اعلام کند، زيرا رسماً با ايران در حال جنگ نبود. دليلى هم وجود نداشت که ايرباس ايرانى به پيام هاى هشدار ما پاسخ دهد.»
به عقيده ايونز، برگزارى يک دادگاه نظامى براى ناخدا راجرز و عملکرد او در حادثه سرنگون کردن يک جت مسافربرى با 290 سرنشين بى گناه امرى عادلانه محسوب مى شد، ولى ايالات متحده در مقابل ديدگان ايرانيان، در پايان خدمت راجرز به وى مدال اعطا کرد و هيچکدام از خدمه وينسنس تحت پيگرد قانونى قرار نگرفتند!